بسمه تعالی

سلام دوستان

حتما شما هم از آن فاجعه عظیم خبر دارید. همان زلزله ای که مصیبت به بار آورد.... مصیبت ..... مصیبت ... دوستان باید خون گریه کرد برآنها .... زندگیها ویران شدند .... کودکان زیر آوار ماندند....  مادران دیگر چشم باز نگردند... و پدرانشان .... وا مصیبتا ....  وا مصیبتا .... وامصیبتا...

ای خدا... ای خدای عاشق ... ای خدای مهربان ... لطفی کن در حق این بندگانت... آنها بیچاره اند... جز تو کسی را ندارند... کمکشان کن ... صبرشان بده ... ای خدا ... آنها امشب را چگونه می خوابند... آیا میدانی که چه سرمایست آنجا؟ بدون شک میدانی ... میدانی که آنها گرسنه اند ... کودکانشان هراسانند ... یتیمانشان گریانند... و مادرانشان خون میگریند در فراق کودکانشان... ای خدا صبرشان بده ...تویی بهترین یار و یاور ... کمکشان کن ...

آقا... آقا جان ... میدانیم که الآن آنجایی و به مردمانت دلداری می دهی ... شما از خدا بخواهید که به آنها کمک کند... شما همیشه در کنار ما بودید ... دست ما را در لحظات وحشتناک زندگی می گرفتید .... اینبار هم دست آنها را بگیرید ... کمکشان کنید ... دست نوازش بر سر آن کودک یتیم بکشید... به آن مادر داغ دیده دلداری دهید ... با مویه پدران همراهی کنید... وامصیبتا ... وا مصیبتا ...

یا محمد... یا برگزیده خدا ... دیدی چه بر سر ملتت آمد؟ ... دیدی چگونه خانه هایشان ویران شد؟ ... دیدی چگونه برادرها زیر آوار ماندند؟ ... دیدی چگونه خواهران گریان شدند؟... دیدی چگونه کمر مردان شکست؟.... آنها این غم را چگونه تحمل کنند؟ ... جز آنکه شما عزیزان یاریشان کنید...

میدانم که همه شما عزیزان آنجا هستید ... به یاری مردمان خود شتافتید... با مویه آنها همراهی می کنید... دست نوازش بر سر یتیمان می کشید... داغ دلها را تسکین می دهید... اشکها را از چهره کودکان معصوم پاک می کنید ... به مادران داغ دیده دلداری میدهید... به پدرانی که از شدت غم کمرشان شکسته دست یاری می دهید... میدانیم.. میدانم

ای خدا ... ای خدای عزیز... ای خدای مهربان ... ای خدای عاشق ... میدانم که تو بسیار رئوف هستی ... نمی خواهی لحظه ای بیچارگی بندگانت را ببینی... میدانم که کمکشان کرده ایی در آن زمان که همه خواب بودند و بی خبر... تو بودی و محافظ ... حال چه شد؟ ای خدا چه شد؟ ... میدانم که هنوز هم عادلی ... هنوز هم مهربانی ... هنوز هم پشتیبان ما هستی ... هنوز هم یاری و یاور.. پس کمکشان کن ... کمکشان کن... کمکشان کن...

دوستان بیایید ما هم با کمکی هر چند ناچیز به یاری آنها بشتابیم ... میدانم که بسیاری از شما عزیزان خیلی جلوتر از من هستید ... که این نشانه بزرگواری شما و بدبختی من است... من دیروز را از دست دادم ... وای ...وای .... وای

 

بسمه تعالی

با سلام خدمت شما دوستان عزیز.

*-* قبل از هرچیز به وقوع پیوستن این فاجعه عظیم را به همه مردم ایران تسلیت می گویم.*-*

برخی از دوستان از قسمتی از متن مطلب قبلی ( اسرار الهی)، برداشتی را کردند که منظور من نبود. لذا لازم دانستم که قدری در مورد آن توضیح دهم...

متن این بود : ... او هرگز نمی گوید که فلان چیز از اسرار الهی است و یا اگر شما فلان سوال را بپرسید کافر هستید، ویا شک در فلان مسئله باعث کفر می شود، هیچکدام از اینها در رفتار حضرت محمد وامامان ما نبود... {پاراگراف هفتم (دلیل و استدلال) خط چهارم}.

در مورد اسرار الهی باید بگویم : منظور من این نبود که در دین اسرار الهی وجود ندارد و یا اگر کسی گفته، اشتباه کرده است، بلکه منظورم این بود که یک پیامبر هیچگاه به بهانه آنکه فلان مسئله از اسرار الهی است، از توضیح دادن آن سر   باز نمی زند. بلکه آن را برای همه توضیح می دهد اما به اندازه ظرفیت هر کس.  به عنوان مثال ... اینکه خدا کیست، بدون شک از اسرار الهی است. اما حضرت محمد جواب این سوال را هم برای مردم عادی توضیح داد و هم برای سلمان فارسی. ولی آن گونه که برای سلمان فارسی توضیح می دهد هیچگاه برای مردم عادی توضح نمی دهد. زیرا می داند که ظرفیتها متفاوت است و هر کسی طاقت شنیدن هر حرفی را ندارد.

و یا... روزی شخصی به نزد حضرت علی (ع) می رود( دقیقا این مورد را بخاطر ندارم...)  و از او می خواهد که ویژگیهای افراد صالح را به او بگوید. حضرت می فرماید که این مسئله را در فلان جلسه توضیح داده ام. شخص میگوید: درست است، اما من میخواهم بیشتر بدانم... حضرت میفرماید که: آیا مطمئن هستی؟ زیرا که این به نفع تو نیست. و شخص باز هم اصرار می کند و آنگاه حضرت علی(ع) می فرماید : بدان که این افراد هفتاد ویژگی دارند... و سپس آرام آرام و یک به یک، ویژگیهای این افراد را بر می شمارد اما هنوز به ویژگی چهارم نرسیده بود که شخص از شدت هیجان بیهوش می شود.

* گفتم: گره نگْشوده ام،  زان طرُه تا من بوده ام                   

                                         گفتا: منش فرموده ام، تا با تو طراری کند*

* پشمینه پوش تنگ خو، از عشق نشنیدست بو                  

                                         از مستی اش رمزی بگو، تا ترک هوشیاری کند*

** به امید آنکه همه ما معشوق شایسته ای برای آن عاشق عزیز باشیم**

 

بسمه تعالی

با سلام خدمت شما دوستان عزیز

دوستان چند روز پیش داشتم قرآن می خواندم که در یکی از سوره ها به این آیه برخوردم که کافران به پیامبر خود می کفتند:** آیا ما دین پدارنمان را بخاطر شاعری دیوانه رها کنیم**. این موضوع برایم جالب بود ...کمی فکرکنید...  مردم عرب زمان جاهلیت سالهای سال به پرستش بتها مشغول بودند. با آنها انس گرفته بودند، آنها را خدای خود می دانستند، از آنها مراد خود را می گرفتند و این باعث استحکام ایمانشان به بتها می شد. قربانی می کردند و برای آنها صدقه می دادند. این کارها را با ایمان کامل انجام می دادند، همیشه و در هر جا در هنگام شروع به کار و یا برای موفقیت در کاری نام آن بتها را بر زبان می آوردند، و از آنها تبرک می گرفتند... . حال ناگهان در همین حین  شخص ساده ای با یک کتاب شعر از غار حرا بیرون می آید و صاف در وسط میدان می ایستد و می گوید: یا ایهاالناس، آنچه که شما تا حالا می پرستیدی غیر واقعی بود.

دوستان، لحظه ای شما خود را جای آن مردم بگذارید ... اگر همین الآن (در عصر حاضر ) شخصی آمد و گفت که من پیامبر هستم و خدایی که ما می پرستیم و روزی چند بار برای او نماز می خوانیم و روزه میگیریم غیر واقعی است. آیا ما حرف او را باور می کردیم. آیا اگر می گفت که امامان دروغ هستند و خدایی را که پدران شما می پرستیدند، و به آن احترام می گذاشتند.همگی دروغ بود، آن وقت چه؟ آیا حرف او را باور می کردیم. ... کمی فکر کنید...

دوستان ... اگر او پیامبر باشد، بدون شک راست می گوید. اما چطور بفهمیم که او پیامبر است؟ ممکن است بگویید که ما از معجزه هایش می توانیم بفهمیم که اوپیامبر است... ولی دوستان، این را هم بدانید که یک شخص عالم به راحتی می تواند با علم خود ( مخصوصا در عصر حاضر) مردم را فریب دهد...  چند مثال از علم: اگر ما در یک شیشه ای مقداری آب بریزیم و آن را در میان انبوهی از برف قرار دهیم در شرایط خاصی آب داخل ظرف خود به خود  می جوشد. و یا اگر توپی را از ابتدای یک سراشیبی رها کنیم توپ به پایین می رود و در شرایط خاصی دوباره خود به خود  بالا می آید. دوستانی که از علم فیزیک سررشته ای دارند میدانند که این دو مثال ساده دلایل علمی ساده ای دارند... اما اگر اینها را به یک شخص بی سواد نشان دهیم او قطعا خواهد گفت که این معجزه است و شخص انجام دهنده آن یک پیامبر. هر پیامبری می تواند معجزه کند اما هر کسی که کارهای عجیب میکند پیامبر نیست.

پس دوستان، یک پیامبر باید حتما نشانه های دیگری هم داشته باشد تا ما بتوانیم به او اعتماد کنیم. بله ... یک پیامبر نشانه های ساده تری دارد که همه می توانند آن را تشخیص دهند:

1- زمینه سازی :  خداوند قبل از ظهور پیامبرش جهان راطوری برنامه ریزی می کند که بعد از آنکه پیامبرش ظهور کرد مردم کمتر به او شک کنند به طور مثال حضرت محمد قبل از آنکه ظهور کند به خواست خدا، امین، راستگو، و پاک بود. به طوری که وقتی ادعای پیامبری کرد و گفت که خدای شما غیر واقعی است، نیمی از مردم به خاطر خصلت راستگویی او، به دین خود شک کردند.

2- ثابت قدم بودن : حضرت محمد در زمان دعوت خود بسیار ثابت قدم بود به طوری که مردم عرب به او فحش می دادند و اشیاء را به سوی او پرتاب می کردند. ولی حضرت محمد همچنان مردم را به دین دعوت می کرد...دوستان، این فحش دادن مردم عرب، فکر نکنید که کلماتی مثل( ببخشید ... ببخشید...) خر گاو، احمق و.. بود. این مردم آنچنان وحشی بودند که مثلا وقتی می خواستند به خانه همسایه بروند، در آن را با لگد باز می کردند و به داخل می رفتند و بعد با فریاد صاحبخانه را صدا می زدند، و این کلمات فوق جزء صحبتهای روزمره بود و آن را فحش نمی دانستند، اما وقتی که می خواستند فحش بدهند چنان کلمات رکیکی به کار می بردند که تن هر کسی را می لرزاند... در مورد پرتاب اشیاء هم که این قوم وحشی بدون شک از انواع غذاهای فاسد و یا مدفوع انسان و حیوان استفاده می کردند و آن را به سر و روی حضرت می زدند . ولی حضرت محمد چون یک پیامبر واقعی بود همچنان در کار خود ثابت قدم بود. و حتی زمانی که مکه را فتح کرد،‌ کسانی را که ایمان می آوردند امان میداد. در مورد ثابت قدم بودن، من خود ماجرایی را به یاد دارم که در زمان کودکیم در یکی از دهات اطراف شهرمان شخصی ادعای پیامبری کرد. افراد بسیاری پیش او رفتند و به گفته خودشان از او فیض بسیار بردند، همسایه ما نیز می خواست پیش او برود، ولی از طرف دولت آمدند و او را دستگیر کردند... باز هم مردم دست بردار نبودند و حتی می گفتند که وقتی قاضی می خواست حکم را بگوید، دستش سنگ شد  به هر حال او را به بازداشتگاه بردند و وقتی افسر تجسس چند سیلی به او زد، او به دست و پا می افتد و می گوید که غلط کردم و من پیامبر نیستم.

3- دلیل و استدلال(گواهی قلبی) : یک پیامبر واقعی کلامش بر دل می نشیند و هر کسی که به حرفهای او گوش دهد دلش به صدق  او گواهی می دهد، یک پیامبر کلامش را  تماما با دلیل و منطق بیان می کند، به طوری که برای تمام مردم قابل فهم است.   او هرگز نمی گوید که فلان چیز از اسرار الهی است و یا اگر شما فلان سوال را بپرسید کافر هستید، ویا شک در فلان مسئله باعث کفر می شود، هیچکدام از اینها در رفتار حضرت محمد وامامان ما نبود. و مخصوصا حضرت علی(ع) به شدت از این رفتاردوری  می کرد. در زمان حضرت محمد، حتی مشرکان و ثروتمندان قریش هم می دانستند که محمد راست می گوید، ولی اگر حرف او را تصدیق می کردند، دیگر نمی توانستند اینهمه پولدار باشند.

دوستان... حال آگاه باشید که اگر شخصی آمد وگفت که خدای ما و امامان ما وپیامبرما دروغ است، اگر دارای ویژگیهای فوق بود و شما به همین دلیل حرف او را قبول کردید و از دین خود خارج شدید و به دین او پیوستید آنگاه گناهی بر شما نیست .

بدانید که این نحوه کار پیامبران است.

*** دوستان ... بارها گفته ام و باز هم می گویم که اگر اشکالی ، اشتباهی از هر نوعی که در این مطلب و مطالب قبل مشاهده کردید حتما آن را به من بگویید که منت بر سرم می گذارید...چند تا از دوستان با متن قبلی مخالفت کردند ولی دلیل خود را واضح بیان نکردند... از شما تقاضا دارم که اگر اشکالی دیدید آن را با دلیل به من بگویید تا من هم هدایت شوم... متشکرم.

* به امید آنکه همه ما معشوق شایسته ای برای آن عاشق عزیز باشیم**